درمان گر به جهات مختلفی هل داده و کشیده می شود که در اولین لحظه بی نظم به نظر می رسند.اگر درمان گر بتواند به مدت کافی احساسات خود را تحمل کند،در نهایت منطق این هرج و مرج را درک خواهد کرد.درمان گر فشار شدیدی برای نجات دادن،سرزنش کردن،ریشخند زدن،تملق گفتن،اغوا کردن،انتقاد کردن یا سازش با بیمار احساس می کند.با گذشت زمان،پارادایم های روابط ابژه ایی خاصی روشن می شوند و آن گاه درمان گر می تواند مداخلاتی انجام دهد که بیمار قادد به دیدن الگوهای تکرار شونده ی روابط ابژه ایی خود شود و اینکه چگونه این الگوها مجددا در رابطه با درمان گر اجرا می شود.
گلن گابارد
ترجمه: سارا شریفی